تشکلهای دانشجویی(1)
تشکلهای دانشجویی(1)
تشکلهای دانشجویی(1)
کارکرد تشکلها
مقام معظم رهبری، بارها و بارها از این نقش اساسی یاد کردهاند و به تحلیل و تبیین حرمت آن پرداختهاند و از منظرها و زاویههای مختلف، بر ضرورت استمرار فعالیت تشکلهای اسلامی تأکید داشتهاند؛ از جمله میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
1) تبلور نقش هدایتگری نسل دانشجو: در سخنان پیشین اشاره شد که رهبری معظم انقلاب، مؤکدا بر جایگاه هدایتگری نسل دانشجو تأکید ورزیدهاند و آن را از دانشجویان طلبیدهاند.بیتردید، حرکتهای انفرادی دانشجویی، نمیتواند چندان نقش چشمگیری را در هدایت اجتماعی داشته باشد .آحاد دانشجویان، در محیطهای کوچک ارتباطی خود میتوانند تأثیرگذاری کنند؛ اما وقتی که دامنهی تأثیر را افزونتر و گستردهتر بطلبند، چارهیی جز تشکلهای اسلامی دانشجویی باقی نمیماند.این گونه تشکلها هستند که قادر خواهند بود اندیشهها و ارادههای فردی را در درون یک مجموعهی دانشجویی تمرکز بخشند و نقش هدایتگری نسل دانشجو را مؤثرتر و بارزتر سازند:
در زمینهی حرکت سیاسی و انقلابی، شما وظیفهی هدایت را هم به عهده دارید...؛ به خاطر این که شما امکان بیشتری دارید...اما آنچه که میتواند مظهر این حرکت هدایتآمیز و مظهر این فداکاری واین کار فوقالعاده و این اضافهی کار باشد، انجمنهای اسلامی هستند. (1)
2) تضمین روح اسلامی دانشگاه: حفظ و تعمیق روح اسلامیت دانشگاه، از خواستههای جدی دین باوران است و بار اصلی این مسؤولیت، بر دوش بدنهی دانشگاه ـ یعنی دانشجویان ـ خواهد بود؛ اما این رسالت، همانند دیگر وظایف اجتماعی، جز از طریق تأسیس و یا تقویت نهادهای اجتماعی متناسب پدید نخواهد آمد و در این میان، نقش تشکلهای اسلامی دانشجویی که برخاسته از بدنهی یاد شده هستند، نقشی اساسی و غیر قابل جایگزین است.
رهبری معظم انقلاب، در سخنی اظهار داشتهاند:
من به انجمنهای اسلامی، ایمان عمیق و راسخ دارم.من نقش انجمنهای اسلامی را خیلی زیاد میدانم.نقش انجمنهای اسلامی همین است؛ یعنی حفظ فضای اسلامی و انقلابی در دانشگاه. (2)
همچنین در سخنی دیگر ابراز فرمودهاند:
من به نقش انجمنهای اسلامی هم بسیار معتقد و مذعن هستم.انجمنهای اسلامی، اساسیترین قسمتهایی هستند که میتوانند اسلام را به دانشگاهها بیاورند.این چند نفر جوانی که به عنوان انجمن اسلامی در این دانشکده یا در این دانشگاه مشغول کار هستند، حتی گاهی نقششان از استاد و از مدیر و از مسؤولان، مؤثرتر و قویتر و نافذتر است؛ این را باید قدر بدانیم. (3)
البته بایستی یادآور شد که متأسفانه در مواردی به واسطهی کمتوجهی به این نقش اساسی و درگیر شدن با سیاستبازی و طرد و جذبهایقدرتمدارانه، تشکلهای اسلامی دانشجویی پس از انقلاب، از تعمیق روح اسلامی در دانشگاه باز مانده و یا نقش لازم را در آن نیافتهاند .در سر فصلهای مربوط به «دانشگاه و دین» و «دانشگاه و سیاست» ، از این مقوله بیشتر سخن خواهیم گفت؛ اما به اجمال یادآور میشویم که اهمیت و حرمت تشکلهای اسلامی دانشجویی بدان بود و هست که فرهنگ دینی را در محیط دانشگاه روح و عمق بخشند و دانشجویان را از سطحیگرایی، بساطت، ایمان تقلیدی و...، به عمق تفکر دینی و شور و ایمان فرا خوانند؛ اما سوگمندانه باید گفت که ارتباط تشکلهای اسلامی به احزاب و گروههای بیرون دانشگاه و نیز مراکز قدرت در داخل و بیرون دانشگاه، از این اهتمام اساسی کاست و آن را در گیرودار بالا بردنها و فروکشیدنها کشاند و آن توقع و انتظار را در کامها خشکاند.
رهبری معظم انقلاب، در یادکرد امیدها و ناکامیها چنین فرموده بودند:
دل ما به انجمنهای اسلامی خوش بود.از اول انقلاب، بچههای دانشجو که به من مراجعه میکردند، اینها را به ایجاد و توسعهی انجمنهای اسلامی تشویق میکردم...و ما خیلی امید بسته بودیم .من عملا میبینم انجمنهای اسلامی آن مسیری را که مورد امید بود، نپیمودهاند.انجمن اسلامی بایستی زمینهسازی کند، تا فکر دینی و فرهنگ دینی در دانشگاهها به صورت درست و عمیق و شایستهی دانشجویش جا بیفتد.به جای این، بسیاری از انجمنها ـ حالا من همهشان را خبر ندارم، اما تا آن جایی که من اطلاع دارم ـ به بازیهای سیاسی، کارهای سیاسی و دستهبندیهای سیاسی افتادند؛ دستهبندیهایسیاسی بیرون از دانشگاه را به داخل دانشگاه آوردند. (4)
3) ضامن حفظ و پویایی انقلاب: تشکلهای اسلامی در سطح جامعه و بویژه در محیطهای دانشگاهی، بازوی پرتوان نهضت اسلامی در شرایط سخت و عسرت انقلاب بوده و هستند.در روزگار سنگربندیهای حزبی در محیط دانشگاهی، در دورهی جنگ و جهاد و پس از آن، هماره پشتوانهی اساسی برای نظام و انقلاب بودهاند.
با همین دید، رهبری معظم انقلاب از جایگاه انجمنها و تشکلهای اسلامی و بویژه تشکلهای اسلامی دانشجویی یاد کردهاند و نقش آن را ستودهاند:
انجمنهای اسلامی، نه فقط در دانشگاهها، بلکه در کل ارگانها، یکی از برندهترین سلاحهای انقلاب هستند...این سلاح، سلاح بسیار برندهیی است. (5)
نقشهای سهگانهی تشکلهای اسلامی دانشجویی، گوشهیی از شأن و موقعیت تشکلها را نشان میدهد.به همین جهت بایستی به وظایف کلان و خرد مجامع اسلامی دانشجویی توجهی مجدد داشت؛ مشکلات و مخاطرات آن را مورد کاوش قرار داد و تمهیدات لازم را برای دستیابی به وظایف و پرهیز از خطرات جستجو کرد.
رسالت تشکلهای اسلامی
مقام معظم رهبری، ضمن تأکید مداوم بر ضرورت حضور تشکلهای اسلامی در محیط دانشجویی، از این زمینهها یاد کردهاند و فلسفهی حضور این نهادها را در پرتو تأمین آن آرمانها و خواستهها بیان داشتهاند.
گوشهیی از وظایف و رسالتهای انجمنها و تشکلهای اسلامی را در نکات زیر میتوان ارایه کرد:
1) مصونیتبخشی دینی، سیاسی محیط دانشگاه: تشکلهای اسلامی با نامی که برگزیدهاند و تعلقی که به اسلام و مکتب نشان دادهاند، در خط مقدم حفاظت محیط زیست دانشگاه هستند .آنان بایستی با حساسیت لازم به مسأله برخورد کنند؛ سیاست بیاعتنایی و تساهل را پیشه نگیرند و در برابر آلایشهای موجود و نفوذ آلودگیهای جدید، از واکنش منطقی دریغ نورزند :
دانشجو، آن کسی است که میخواهد از این سفره [دانشگاه] تغذیه بشود.اگر دید گوشهیی از این سفره را کسی آلوده و مسموم و خراب میکند، حق دارد نگذارد. (6)
ایشان در همین بیانات افزودهاند:
البته این کار اگر بخواهد درست انجام بگیرد، باید با یک سیستمبندی و با یک نظم و انتظام صحیح انجام بگیرد، که من فکر میکنم مظهر عمدهی آن، انجمنهای اسلامی دانشجویان هستند . (7)
نکتهی اساسی در این مقوله آن است که نگاه حفاظتی به حریم و حرمت دانشگاه، نبایستی سطحی و محدودنگر باشد.متأسفانه درمواردی، این رسالت در محدودهی حجاب و نماز یک یا چند استاد یا دانشجو و یا مسایل مشابه آن محدود مانده است و روح اساسی این رسالت، یا مغفول مانده و یا به فراموشی سپرده شده است.
در سخنی هشدارانه، رهبری معظم انقلاب، این نگاه ژرف را بیان کردهاند و به جزیی نگران و سطحیبینان، هشدار لازم را دادهاند:
عزیزان من! به مسألهی دین در دانشگاهها با این چشم نگاه کنید.مسأله این نیست که میترسیم چهار نفر جوان در دانشگاه بیدین بشوند و بیدین بمانند و نماز نخوانند.البته همهی اینها ایراد است.اگر خدای نکرده پسر یا دختر جوانی بیدین، لاابالی و به مقررات دین بیاعتنا باشد، اینها ایراد دارد؛ اما مسأله فقط به اینجا تمام نمیشود. (8)
نکتهی دیگر آن است که تشکلهای اسلامی نبایستی کار خود را در درمان آلودگیها و بیماریها محدود کنند؛ کار اساسیتر، بهداشت محیط زیست دانشگاهی است.نهادهای فرهنگی و از جمله تشکلهای اسلامی، میبایست با تأمین اطلاعات و تمهید فضای مناسب، از ورود بیماریها و آلودگیها ممانعت کنند و گونهیی واکسینه و مصونیت درونی در محیط پدید آورند:
به مسألهی تشکلهای دینی دانشجویی با این چشم نگاه کنید؛ حالا اسمش هر چه هست، اسمها مهم نیست؛ مسماها و مضمونها مهم است....در دانشگاه کسانی هستند که زود تحت تأثیر تبلیغات دشمن قرار میگیرند؛ وسوسهی نفس، آنها را زود مبتلا میکند؛ یا از شبههها، خیلی زود متأثر میشوند.شما باید به اینها مصونیت بدهید. (9)
2) تعمیق فرهنگ دینی: تشکلهای اسلامی دانشجویی، به منظور ادایدین به دیانت و مکتب پدید آمدند.این تعهد، اصلیترین قید وجودی این نهادهای دانشجویی است.نکتهی یاد شده ایجاب میکند که نهادهای اسلامی دانشگاهی، به بررسی نقطهی اساسی ضعف دینی در محیط دانشجویی بپردازند و راه علاج آن را جستجو کنند.
با یک نگاه ژرف کاوانه میتوان دریافت که اساسیترین نکته را در ضعف تعبد یا کمرنگ بودن شعایر و یا مسایلی مشابه آن نمیتوان دید.شاید در آن مقولات، ضعفها و یا نارساییهای جدی دیده شود؛ اما چندان نیست که خطر اصلی تلقی شود و ذهنها و عملکردها را به سوی خود متوجه کند.ضعف اصلی در محیط دانشجویی، اطلاع ناقص و سطحی دینی است.
گرچه ضعف اطلاعات مذهبی، مشکل عام جوامع اسلامی و از جمله کشور ماست، اما در محیطهای بسته و گروههای سنتی، ایمان و باور ریشهدار به انضمام دریچههای محدود اطلاعاتی موجب میشود که فقر اطلاعات مذهبی، اساس باور دینی را منهدم نکند؛ ولی در محیط دانشجویی، با توجه به گسترهی فضای اطلاعاتی، شبهات و شکوک راه پیدا میکند.در این شرایط، اگر سطح اطلاعات مذهبی ارتقاء پیدا نکند و عمق لازم را نیابد، موج شبهات به اضافهی خودباوری کاذب موجب میشود که یا اساس باورهای دینی مورد تهدید قرار گیرد، و یا بدعتهای نوظهور به گونهیی مداوم، مشتریان تر و تازه پیدا کنند.
با همین نگرش، تشکلهای اسلامی بایستی اساسیترین موقف و عملکرد خود را در تعمیق و ارتقای فرهنگ دینی محیط دانشجویی بدانند و برای آن به برنامهریزی جدی و اساسی روی آورند: انجمن اسلامی بایستی زمینهسازی کند، تا فکر دینی و فرهنگ دینی در دانشگاهها به صورت درست و عمیق و شایستهی دانشجویش جا بیفتد. (10)
هدایت فکری، دینی محیط دانشجویی در صورتی میسر است که انجمنها و تشکلهای اسلامی، رشد و ارتقای معارف دینی را برای اعضای خود در اهم مسایل قرار دهند و در گذر برنامهها و موجهای زودگذر، از بنیانسازی استوار عقیدتی در اعضای خود غفلت نورزند:
میشود انجمنهای اسلامی تغذیه و تقویت بشوند و کانونی برای کارهای اعتقادی گردند. (11)
بایستگیهای تشکلهای اسلامی
برخی از ضرورات را چنین میتوان برشمرد:
1) ملاک جاذبه و دافعه: بیتجربگی تشکیلاتی نسل دانشجو، به ضمیمهی روحیهی خاص دورهی جوانی، مخاطراتی را در برابر جذب و دفعهای تشکلهای اسلامی پدید میآورد.گاه به بهانههای واهی، عناصر مستعد و زمینهدار و پر انرژی، از حضور در این مجامع محروم میمانند، و گاه عناصر ماجراجو و قدرتطلب و یا مشکوک، با تظاهر و ریاکاری، ره به درون انجمنها میبرند و خلل و اختلال در آن ایجاد میکنند.
با همین عنایت، مقام معظم رهبری تأکید فرمودهاند: مواظب این جذب و دفعها باشید.مواظب باشید آن عنوانهایی که برای جذب یا دفع معین میشود، عنوانهایی باشد که از کتاب و سنت گرفته شده باشد؛ بیخودی نباشد.کسانی را به بهانههای بیهوده و بیجا راندن و دفع کردن، اسلامی نیست.کسانی را با تظاهر و با اظهار حمیت دینی آوردن نیز اسلامی نیست.مواظب باشید این جا رودست نخورید. (12)
2) انعطاف پذیری: انجمنهای اسلامی به عنوان یک نهاد خودجوش و برآمده از نیازهای دانشجویی، میبایست سعهی صدر، تحمل و انعطاف پذیری را در صدر اخلاق رفتاری خود قرار دهند و پرخاشگری، ستیزه جویی و برخوردهای غیر منطقی را در شأن خود ندانند.
با همین توجه، رهبری معظم انقلاب، انجمنها و مجامع اسلامی را حافظ روح وحدت و یکپارچگی دانشگاه دانسته و فرمودهاند:
انجمنهای اسلامی باید تشکل طبیعی انعطاف پذیری در سطح دانشگاه باشند، تا بتوانند از تفرق و تشتت و چندگانه شدن دانشگاههای ما در سطح کشور جلوگیری کنند. (13)
3) تعهد به انقلاب و نظام: تشکلها و انجمنهای اسلامی، فرزند انقلاب و برآمده از آنند؛ نباید به سهولت این ریشه را از یاد برند و موضعی خنثی و بیتعهد در برابر مشکلات انقلاب پیدا کنند.
در فصل «سیاست و دانشگاه» ، به تفصیل بیشتر از این مقوله سخن خواهیم گفت؛ ولی به اجمال بایستی یادآور شد که متأسفانه در مواردی، فرزندان انقلاب و تشکلهایی که از این بستر برخاستهاند و هویت و مشروعیت خود را از آن گرفتهاند، به موضع انفعالی و بدهکارانه در برابرمدعیان فرصت خواه فرو میغلتند.جبههی مهاجم، در قالبها و آرایههای گوناگون، چنان فضا را پر میکند که نیروی خودی از بیان و ابراز عقاید خویش باز میماند و برای آنکه به دهها برچسب ضد روشنفکری متهم نشود، از بیان منطقی و مستدل دیدگاهها و عقاید خویش هم فاصله میگیرد و به مرور یا در یکی از طیفهای دگراندیش جای میگیرد، و یا با عملکردی خنثی و بیگرایش، حداقل طلب مصونیت میکند، تا بتواند شخصیت معنون و محترم خود را محفوظ نگاه دارد:
انجمنهای اسلامی باید آن حالت طلبکاری خودشان را در زمینهی انقلاب و اسلام و روحیهی انقلابی و اسلامی در دانشگاهها حفظ کنند.بدهکار نشوید؛ طلبکار انقلاب باشید.انجمنهای اسلامی در دانشگاه، باید طلبکار انقلاب باشند و این را بخواهند.این، توقع زیادی نیست .اگر این احساس و این انگیزه و این حرکت برای حفظ فضای انقلابی در دانشگاه را یک گروه فعال دانشجو به عهده داشته باشند، زمینههای نامساعدی را که در طول زمان در دانشگاه به وجود آوردند، بکلی خواهد شست و خواهد برد. (14)
4) اعتقاد به ولایت فقیه: حضرت امام خمینی (ره) با دفاع از ولایت فقیه، این اندیشهی دیرین فقهی را حیات عینی بخشیدند و زمینهی تحقق عملی آن را فراهم آوردند.انقلاب و نهضت امام، چنان با این ایده تنیده است که تفکیک بین آن دو، ناممکن مینماید.
تشکلهای اسلامی که خود را در خدمت نظام و انقلاب میدانند، هرگز نمیتوانند نسبت به این روح مایهی انقلاب و قانون اساسی بیتوجهی نشان دهند و با کمرنگ دیدن آن، همچنان دعوی انقلاب خواهی واسلام مداری در محیط دانشگاهی داشته باشند، زیرا با تضعیف این اصل، جانمایهی نهضت امام خمینی خواهد پژمرد و احیای مجدد آن، براحتی ممکن نخواهد بود.آنان که به امام و نهضت او دل نبسته بودند، از همان ابتدا تکلیف خود را با این اصل روشن کرده بودند و در موقع تصویب قانون اساسی، به گونههای مختلف به ابهام افکنی و شبههآفرینی پیرامون این اصل پرداختند.اما آنان که در جان و دل، به امام و نهضت او وابسته بودند و هنوز در آرمانهای خویش، یاد و نام و اصول دیدگاههای امام خمینی را مورد توجه قرار میدهند، طبیعی مینماید که میبایست بیش از پیش بر طرفداری و دفاع از این اصل کوشا باشند و آن را در محوریترین بنیادهای موضعگیریها و جذب و دفعها و...قرار دهند.
در مجموعهی سخنان یاد شده، بیتردید سخن از فرد نیست.آنچه مهمتر مینماید، آن است که این نظام و انقلاب، با اصول و آرمانهایی شکل گرفته است که در تحقق آن اصول و آرمانها، «ولایت فقیه» نقش محوری را داشته است.مقام معظم رهبری در سال 61 در دیداری دانشجویی، ضمن تأکید بر اصل ولایت فقیه در تشکلهای دانشجویی، در مورد اهمیت و جوانب آن چنین فرمودهاند :
شما اعتقاد به ولایت فقیه را جزو شرایط افراد قرار دهید.ولایت فقیه، یک نظم بر جامعه است...، حقیقتی بریده از جامعه نیست؛ یک نظام در جامعه است...، حکومت اندیشمندان اعتقادی در جامعه است...اعتقاد به ولایت فقیه، اعتقاد به یک خط اسلامیاست.اعتقاد به ولایت فقیه، صرفا این نیست که ما معتقد باشیم امام خمینی میتواند در رأس جامعه قرار بگیرد؛ این اعتقاد به ولایت فقیه نیست....اعتقاد به ولایت فقیه، یعنی اعتقاد به یک برداشت و استمداد طلبی از اسلام. (15)
ویژگیهای اعضای تشکلها
مقام معظم رهبری نیز به این دو بخش عنایت داشتهاند.از یک سو، گسترش و توسعهی کمی اعضای انجمنها و تشکلهای اسلامی را خواستهاند؛ از جمله فرمودهاند:
توصیهی دوم من این است که دایرهی انجمن اسلامی را وسیع کنید.اگر بتوانید انجمن اسلامی را به گونهیی وسیع کنید که شامل نصف دانشجویان بشود، این کار را بکنید. (16)
از سوی دیگر، در کنار این توصیه، هشدارها و رهنمودهای پیوستهیی در مورد شرایط لازم برای انجمنهای اسلامی داشته و دارند.در ادامهی سخنان یاد شده، به راه جمع و تلفیق این دو نگرش، اشاره کردهاند:
البته یک حداقل بایستی باشد.هر کس را وارد انجمن اسلامینکنید، که انجمن اسلامی دیگر محتوا نداشته باشد؛ اما حداقلی را رعایت کنید.دیدهاید که احزاب میگردند و آدم مناسبی را میگیرند؛ همان کار را بکنید.آن دانشجوی جوانی را که احساس میکنید دل و روح مناسب و آمادهیی دارد و میشود او را آورد و یک خرده روی او کار کرد، انتخاب کنید.وقتی که روی او کار کردید، او را به انجمن بیاورید. (17)
راه پیشنهادی یاد شده، نگرش منطقی تلفیقی است.از یک سو به شرایط و حساسیتهای تشکلهای اسلامی توجه شده است؛ و از سوی دیگر، توسعهی کمی و پوشش انجمنها نیز مورد غفلت قرار نگرفته است.در این نگاه، مشابه برخورد احزاب و تشکیلات، حداقل شرایط مبنای پذیرش عضویت خواهد بود؛ اما در کنار آن، دیگر افراد و عناصر، خارج از تعلق و توجه نبوده و نیستند .در خصوص حداقل شرایط عضویت در تشکلهای اسلامی، رهبری معظم انقلاب به نکات زیر اشارت داشتهاند:
1) رعایت خلوص و صداقت: نفاق و دورویی، تلون مزاج، هرهری گرایی و اموری از این قبیل، آفت احزاب و تشکیلات در جامعهی ما بوده و هست.بخش عظیمی از شکست احزاب سیاسی در کشورمان از مشروطه به بعد، از همین عامل اخلاقی، روانی نشأت گرفته است و هنوز گریبان تشکلهای سیاسی ما را در خود فشار داده و میدهد.
خوشبختانه عنصر صداقت، صراحت و یکرویهیی در نسل دانشجو کمیاب نیست.به واسطهی اقتضای سنی و تکاپوی جوانی، این نسل از صداقت و خلوص مناسب برخوردار بوده و هست؛ هر چند این خلوص و صداقت، در اثر برخورد با سیاستبازان بیرون دانشگاهی و یا گروههایسایه، در مواردی کمرنگ شده و یا به استخدام سیاستبازان حرفهیی در آمده است.
رهبری معظم انقلاب، تأکید بر عنصر خلوص و صداقت را در انجمنها، از زبان امام راحل چنین روایت کردهاند:
من دیدهام که امام در غالب مواردی که راجع به انجمنها صحبت میکنند ـ چه انجمنهای اسلامی دانشجویی و دانش آموزی و به اصطلاح فرهنگی، و چه انجمنهای اسلامی کاری؛ وزارتخانهها؛ کارخانهها و غیر ذلک ـ روی این نکته که در انجمنهای اسلامی، خلوص و صداقت شرط اولی و اصلی است، تکیهی فراوانی میکنند؛ و این حق است.مراقب باشید، این نمکی که میخواهد مانع از گندیدن بشود، در واقع نمک باشد؛ یک مادهی قابل گندیدن نباشد که به جای نمک آنجا قاطی کرده باشند. (18)
2) شعور و باور دینی: اعضای انجمنها، با تبرک به نام اسلام، تعهد و باوری را عرضه داشتهاند که میبایست در جان و عمل ایشان خود را بنمایاند.آنان باید بدانند که اسلام شناسنامهیی، اسلام کلیشهیی، اسلام شعاری و احساسی و دیگر دینداریهای مشابه، نمیتواند تشکل اسلامی دانشجویی را در جایگاهی ماندگار و اثرگذار قرار دهد.
رهبری معظم انقلاب، در خصوص شرایط لازم برای اعضای انجمنها فرمودهاند:
افراد صادق، سالم، برخوردار از اندیشهی عمیق اسلامی، و نه فقط احساسات اسلامی.یعنی در انجمنهای اسلامی، یکی از ارزشها این است که افراد از یک اندیشهی عمیق اسلامی برخوردارباشند . (19)
و یا در سخنی دیگر فرمودهاند:
انجمنهای اسلامی اولین کاری که بایستی بکنند، این است که از لحاظ مایههای اسلامی، خودشان را غنی کنند.انجمن اسلامی به اسم نیست که خیال کنید یک نفر بگوید من عضو انجمن اسلامی هستم؛ نه، انجمن اسلامی، کار اسلامی و فکر اسلامی و مایههای اسلامی و ارتباط با محورهای بینش اسلامی و دانش اسلامی میخواهد. (20)
انجمنهای اسلامی علاوه بر فهم دینی، میبایست تخلق رفتاری به اخلاق اسلامی را نیز جدی بدانند و حرمت آن را اندک نشمارند.انجمنهای اسلامی، به عنوان منادیان دیانت در محیط دانشجویی، در صورتی که ارزشهای رفتاری اسلامی، انسانی را جدی نگیرند و به آن بهای لازم را ندهند، شأن و حرمت دعوت به دیانت را از بین خواهند برد و از آثار سخن و دعوت خویش خواهند کاست:
کسانی باشند که دانشجو وقتی آنها را نگاه میکند، واقعا اسلام را در وجودشان مشاهده نماید: اخلاقشان، اخلاق اسلامی؛ برخوردشان، برخورد اسلامی؛ موضعگیریهایشان، موضعگیریهای اسلامی؛ خصلتهایشان، خصلتهای اسلامی. (21)
3) تیزهوشی و درایت: تشکلهای اسلامی دانشجویی، نباید از افرادی با بهرههای اندک هوشی و یا استعدادهای متوسط پر شوند و این گروهها میدانداران حرکتهای دانشجویی مسلمان باشند .در غیر این صورت، تشکلهای مسلمان از چند زاویه ضربهپذیر خواهند بود: اولا، جاذبهیخود را در عناصر مستعد و باهوش از دست خواهند داد.ثانیا، ضعف منطق و بهرههای خردورزی، موجب خواهد شد که در جمعبندی و قدرت عمل و تصمیمگیری درست، چندان توفیق نیابند.ثالثا، عناصر فاسد هوشمند، بسرعت امکان نفوذ در آن را بیابند و از سطحینگری و کمهوشی آنان سوء استفاده کنند و با رخنه در تشکیلات اسلامی، به مرور بر قلب هویت و جهتگیریها دست یازند:
عناصر انجمن اسلامی، ...از لحاظ هوشمندی، با عرضه بودن، با درایت و با کفایت بودن، باید بهترین باشند.متدینترین و باهوشترین و زرنگترین و کارآمدترین دانشجویان که شوق به مطالعه دارند، زبان گفتگو و بحث دارند، تیزهوشی لازم را دارند، باید در انجمنهای اسلامی متشکل بشوند. (22)
4) جدی گرفتن درس: در روزگاری از روزگاران نهضت، دانشجوی مبارز کسی بود که به مبارزه و جهاد خود اولویت میبخشید و درس و تعلم را در مرتبهی ثانوی تلاشهای خود قرار میداد .در همان روزگار نیز افراط و تفریط اندک نبود؛ اما در مجموع، شرایط نهضت و قیام به گونهیی بود که دلندادن به درس و تعلم و اولویت دادن به تلاشهای اجتماعی، سیاسی را توجیه میکرد .اینک برای تشکلهای اسلامی دانشجویی، به هیچ وجه آن روحیه توجیهپذیر نبوده و نیست.اعضای این تشکلها، نه تنها نباید در زمرهی عقبماندگان درسی تلقی شوند، بلکه میبایست از پیشتازان درس و پژوهش باشند و در آن مسیر نیز الگوی دانشجویان دیگر به شمار آیند.
در شرایطی که ابعاد مختلف رشد و توسعهی ملی (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و.). در هم تنیده است، دانشجوی مبارز و متعهد مسلمان کسی است که در عرصههای مختلف حضور دارد و در هیچ حوزهیی تکلیف خود را در کمالیابی و اعتلاء پایان یافته نمیانگارد؛ از فرصتهای فراغت خود میگذرد، اوقات تلف شده را بهرهوری و بازیابی میکند؛ اما به محصور ماندن خود در یک چارچوب و عقبماندگی در حوزههای دیگر تن نخواهد داد.او میکوشد که فهم دینی، درک انقلابی، اطلاعات اجتماعی و عمل سیاسی را با تلاش جدی برای تحصیل و تعلم بیامیزد و یک توفیق همه جانبه را در زندگی خویش به نمایش آورد:
البته شماها فقط هم به این مسأله اکتفا نکنید؛ درس خواندن هم چیز مهمی است.قبل از انقلاب، دانشجویانی از قبیل شما به ما مراجعه میکردند که چه کار کنیم؟ ما بیشتر به آنها میگفتیم که بروید مبارزه کنید.البته نمیگفتیم از دانشگاه بیرون بروید؛ اما هیچ وقت به دانشجوی مبارز نمیگفتیم برو درس بخوان، تا او مبارزه را کنار بگذارد؛ به خاطر این که معتقد بودیم باید همهی نیروها را داخل یک بازو بدهیم، بلکه این ستون درهم فرو بریزد، و الحمد لله فرو ریخت.امروز مردم به شما احتیاج دارند و شما دیگر صاحب این نظامید.شما که نمیتوانید بروید از جای دیگر نیروی انسانیتان را بیاورید؛ باید جواب بدهید.شما هستید که باید ایمان مردم را خوب کنید، کارخانهی مردم را راه بیندازید، مزرعهی مردم را آباد کنید، دستگاههای مردم را اداره کنید، کتاب برای مردم بنویسید؛ بنابراین خودتان را آماده کنید.مبادا کار انقلابی و کار فکری و کار اسلامی در دانشگاهها، با کار درسی منافات پیدا کند.انسان درس را هم میخواند؛ چون محیط وقتی محیط انقلابی و اسلامی شد، در یک محیط اسلامی، آن درس خواندن و آن حرکت اسلامی میتواند با همدیگر کاملا همساز و هماهنگ انجام بگیرد. (23)
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}